اولا:
الآن شما توی این متن چه طلبی دیدید؟؟
الآن از نظر شما بنده چه طلبی از کسی که اسمش شوهر من بوده، با قیوداتی که یک شوهر در برابر زنش داره، چه طلبی دیدید؟
لطفاً مسائل رو با هم تفکیک کنید اول، بعد برید سراغ طلبها و بدهیها.
ازدواج دائم، همسر دائم، با ازدواج موقت و همسر موقت فرق داره یا نداره؟ از نظر دین و احکام دینی که صد درصد فرق داره و حق و حقوقشون هم جداست.
ثانیاً
اینم که گفتید چرا یه مرد فلان وظیفه رو داره و مکلفه که فلان کنه و بهمان کنه، باز هم بستگی داره دائم در نظر بگیرید یا موقت. که بحث هرکدومشون جداست.
اینکه گفتید چرا یه مرد از نظر ما وظیفه داره که تأمینمون کنه و عاشقمون باشه و فلان،
آقای اینجانب
مگه نظر مثلا من یکی مهمه؟ که بگم مردی که اسمش شوهر منه در مقابل من چه وظایفی داره؟ قانون مشخص کرده یا قوانین الهی تعیین کرده. این یک.
که البته شما مردا هرکاری خودتون دلتون بخواد و بقول خودتون صلاح بدونین انجام میدین. مگه از ما زنها صلاح مشورت میگیرین؟
دو اینکه خیلی معذرت میخوام، شما یه حیوون خونگی برمیداری میاری توی خونه، آیا وظایفی داری در مقابلش یا نداری؟ واسه چی برمیداری میاری خونه ت؟ که ببخشید ببخشید فقط مثلا بهره ببری ازش و اونم ببخشید واق واق کنه براتون و شما هم خوش باشید که به به یه حیوون خونگی دارین؟
یا یه گلدون بر میدارین میارین خونه تون میزارین واسه چی؟ یه گلدون تر و تازه و شاداب میارین خونه تون میزارین، از عطر و بو و زیباییش لذت میبرین و کیف و حالتونو میکنین و اون گلدون هم که البته از شما انتظار نداره آب و کود بهش بدین؛ منتها قانونش اینه. چرا؟ چون اگه بهش آب و کود نرسونین طبق قاعدهای که داره پژمرده میشه و میمیره.
این از گل و گلدون و حیوون.
حالا دیگه انسانش بماند.
شما میگید این مرد برده و خدمتکار توقعات زنانه است و فلان.
از نظر من یکی، مردها خودشون خودشونو برده میکنن و چنانچه در برابر زنهای متوقع قرار گرفتن یا با بیعرضگی ( البته ببخشید که جسارت میکنم به محضر شما ) یا با ترحمهای بیجای خودشون، و کوتاه اومدنهایی که اکثرش ناشی از ترسهای متوهمانه اس، سرشون بی کلاه میمونه.
من برای این قسمت ماجرا ، خودم بشخصه راهکاری دارم که بروزش نمیدم.
و تجربه اش کردم بارها و بارها که مرد جماعت، ببخشید البته، پپه بازی در میارن تو این زمینه.
خب دیگه چی؟
خیلی دلتون پره.
یکم نگاه سخیفانه تونو معتدل کنید.
من نمیفهمم الآن من یکی توی این متن، از نظر شما کجای قضیه خودخواه و خود محور بودم؟؟؟
این آقا گفت من می خوام برم زن بگیرم، گفتم بفرما برو.
رفت زن گرفت زائید زیرش، چون شما مردا بلدم نیستین آخه. فقطهارت و پورت دارین.
هرچیزی راه و روش داره.
دست گل به آب میدین، آخرشم بر میگردین به دامن همون زنی که یه زمانی براتون اَخ شده بوده.
و اما نکتههای دیگه ای هم هس که دیگه لزومینداره بیان کنم.