loading...

یک زن

_____________________ قبلاً با یکی از اساتید دانشگاه، آقای دکتر الف کار می‌کردم. خیلی به من امید علمی‌داشت و من در یه برهه‌‌‌ای رهاشون کردم و ترک همه چیز. مدام ...

بازدید : 6
سه شنبه 4 فروردين 1404 زمان : 8:46
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یک زن

_____________________

قبلاً با یکی از اساتید دانشگاه، آقای دکتر الف کار می‌کردم.

خیلی به من امید علمی‌داشت و من در یه برهه‌‌‌ای رهاشون کردم و ترک همه چیز.

مدام هم می‌گفت: بانو. چت شده؟ چرا نیستی؟!

.

الآن دیدم بعد مدتها توی تلگرام اومد گفت:

بانو، لیلة القدر دیشب اومدی تو فکرم. برات دعا کردم و تفألی به حافظ زدم ببین چی اومد برات:

.

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلی صفاتم دادند

چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند

بعد از این روی من و آینه وصف جمال
که در آن جا خبر از جلوه ذاتم دادند

من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب
مستحق بودم و این‌ها به زکاتم دادند

هاتف آن روز به من مژده این دولت داد
که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند

.

گویا حافظ هم خبر داشت که من دیشب از خدا چی خواستم.

راستش برای یکی از عزیزانم که دیروز حالش گرفته بود و بابت مطلبی توی قبض رفته بود، دعای مخصوص کرده بودم.

و فکر کنم این فال، برای اون بوده احتمالاً

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 34
  • بازدید کننده امروز : 27
  • باردید دیروز : 120
  • بازدید کننده دیروز : 121
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 344
  • بازدید ماه : 169
  • بازدید سال : 6656
  • بازدید کلی : 6656
  • کدهای اختصاصی