loading...

یک زن

تنها ولی محکم و استوار

بازدید : 11
دوشنبه 26 اسفند 1403 زمان : 18:26
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یک زن

_________________

روزهای سخت و پر فشاری رو دارم سپری می‌کنم.

الآن لباس سولماز، مادر فیروزه رو دوختم، آماده کردم.

در حین دوخت، فکر اینکه دارم برای کسی لباس می‌دوزم که زمانی ده تا مث منو توی جیبش میزاشته، مدام توی سرم دور می‌زد.

اینکه دارم برای پیرزن سرحال و بانشاطی لباس می‌دوزم که حکم استاد منو داره و من آرزو می‌کردم‌‌‌ای کاش، هنر و مهارتم به چشمش بیاد و با دید سنجش و محک به کارم نگاه کنه تا منی که عاشق کارم هستم و هنرمندانه طرح میزنم و عالمانه دوخت می‌کنم، تو این شرایط سخت روحی روانی، با قدرت و قوت و امید و انگیزه به کارم ادامه بدم.

هرچند مهارت و سلیقه و تمیزی دوخت و طراحی‌های خلاقانه من و بهره وری از تکنیک‌های مدرن و ابزار مجهز، خودش باعث شهرتم شده و هر مشتری، با خودش چند تا مشتری میاره و تعداد مشتری‌های ثابتم روز بروز زیاد تر میشه.

.

ولی نگاه سولماز و تحسین و تشویقش برام مهمه چون با تجربه س، چون حاذق و کار کِشته س.

قدر کارو می‌دونه.

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 6
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 516
  • بازدید کننده امروز : 282
  • باردید دیروز : 120
  • بازدید کننده دیروز : 121
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 826
  • بازدید ماه : 651
  • بازدید سال : 7138
  • بازدید کلی : 7138
  • کدهای اختصاصی