loading...

یک زن

تنها ولی محکم و استوار

بازدید : 65
سه شنبه 15 بهمن 1403 زمان : 18:36
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یک زن

__________________

مرد پشیمون و سرگردون و چوب روزگار خورده، نشست پیش رومو زل زد به چشمام.

پر از حسرت و ندامت بود!

هی یریز حرف زد و مدام از عشق گفت و دوست داشتن.

عقم گرفته بود.

بهش گفتم: ببین، حقیقت رو از من قبول کن.

من، یه زن بی عشق و بی احساس و بی حس ام.

تو حاضری با یه همچین زنی زندگی کنی؟

.

گفت: نه. تو معدن عشق و احساس بودی و هستی عزیزم! دروغ نگو. بهم نه نگو لطفا.

.

پوزخندی زدم و گفتم: ببین حوصله بحث ندارم. رو حرفم فک کن و تصمیمتو بگیر.

بازدید : 28
پنجشنبه 10 بهمن 1403 زمان : 23:21
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یک زن

____________________

دوازده ساعت مدام سرپا بودم و کار کردم،

پا هام گز گز می کرد،

رفتم خونه، هفت طبقه پله رفتم بالا،

وارد خونه که شدم، وسط‌هال افتادم.

گوشیم زنگ خورد.

هرچی الو الو کردم کسی جواب نداد.

یهو فاز از سرم پرید: کیان. خودشه. ولی چرا صدا نمیاد؟

دوباره زنگ زد و گف دارم میام.

منه خسته که انگار وزنه دویست کیلویی به پام بسته بودن نفهمیدم چجور بلند شدم،

اتاق کیانو مرتب کردم،

یه بسته بال از فریزر درآوردم و مرینت کردم تا سوخاری کنم برای شام.

یکم پسته خانجون داده بود، بو دادم،

یکم گردو خورشتی گرفته بودم، آسیاب کردم تا فردا برای کیان درست کنم که دوس داره.

دیگه چی؟

خوراکی و میوه و ....

همه چی مرتبه.

خدا رو شکر.

از دیروز دارم خدا رو شکر میکنم که از منو از سقوط آسانسور نجات داد و الآن زنده و سالمم، و بچه ام داره میاد پیشم.

خدایا شکرت.

.

فقط یه مادر میفهمه عشق یعنی چی.

مهر و محبت یعنی چی.

عشقبازی یعنی چی.

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 760
  • بازدید کننده امروز : 406
  • باردید دیروز : 120
  • بازدید کننده دیروز : 121
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1070
  • بازدید ماه : 895
  • بازدید سال : 7382
  • بازدید کلی : 7382
  • کدهای اختصاصی