_________________________
دایی احمد عازم حج عمره شده، به خیلیا پیامک زده تا حلالیت بطلبه.
دل خیلی از این خیلیا، از دست دایی احمد خونه.
دایی احمد توی زعفرانیه تهران یه خونه درندشت داره و سه نفره توی اون خونه زندگی میکنن. منظور که وضع مالیش توپ توپه.
یه خصوصیت بارز دایی احمد اینه که گاهی وقتا با زبونش چنان زخمیبه دل میزنه که تا ابد جاش خوب نمیشه.
یه خصوصیت دیگش اینه که با وجود غنای مالی، آب از دستش نمیچکه حتی برای نزدیکان و اقربای خودش. و عجیب هم حساب یه قرون دوزارشو داره.
دایی احمد هم مث خیلیای دیگه برای چندمین باره که میره عمره و چننند بارم تمتع رفته بوده.
ازین دست حاجیها بشدت بیزارم.
ازین نوع حلالیت طلبیها هم بشدت متنفرم. چون منطقن و اصولن هیچ موضوعیتی نداره.
.
امسال خدا به طرز عجیبی توفیق داد حج تمتع، ادای مناسک حج داشتم.
نه از کسی حلالیت طلبیدم، نه کسی باخبر شد!
حق و حقوقی که به گردنم بود ادا کردم و هرکسی که فکر میکردم از دستم دلگیره، دلش رو بدست آوردم.
ولی به دلایل مختلف حلالیت طلبی صوری و ظاهری نداشتم و تو بوق و کرنا هم نکردم.
یه دلیلش اینکه: نه حج اون چیزیه که ما فکر میکنیم؛ نه حاجی اونیه که ماها حاجی میدونیمش.
بهترین سفر عمرم بود و دستاوردهای فراوانی برام داشت.
اونجا بود که فهمیدم حج یعنی چی و حاجی حقیقی کیه و حداقل من یکی با حاجی حقیقی چقدر فاصله دارم.