_______________
اینجا، روبروی مغازه من، مغازه هدیه س، که بوتیک لباس داره.
هدیه حدود ۱۲ سال از من جوونتره و ازدواج نکرده،
یه دختر پر انرژی و شاد، که وقتی نیست، پاساژ سوت و کوره.
.
اومدیم ایونت.
من نتونستم شرکت کنم، فقط اومدم ببینم چجوریه.
.
دلم جوونی خواست. دوره مجردی، بی دغدغه. بدون ایننننهمه سختی و فشار.
ایییینهمه استرس و مسؤولیت.