loading...

یک زن

تنها ولی محکم و استوار

بازدید : 46
پنجشنبه 1 اسفند 1403 زمان : 23:31
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یک زن

_______________

سه چهار روزه، دارم روی یه طرح کار می‌کنم، یه پارچه‌‌‌ای که بافت زمختی داره.

به سختی فرم و حالت می‌گیره.

خیلی از زیر دست فرار می کنه و بقول اوستا الیاس، بازی در میاره.

ولی بالاخره رامش کردم.

انقدددر حرارت اتوی بخار دادم بهش تا رام شد.

از نتیجه کارم لذت بردم.

کار پر رنج و زحمت.

.

آدما هم مث این پارچه‌ها هستن.

بافتهاشون متفاوته.

با هر بافتی نمیشه یک جور رفتار کرد.

بعضی پارچه‌ها، قیمت ارزون دارن، ولی منعطف ان. بعضی پارچه‌ها قیمت زیادی دارن، ولی بسختی انعطاف می‌پذیرن.

.

من بالاخره این پارچه رو فرم دادم.

و همون طورم با بدترین آدما سروکار داشتم و از پسش برومدم.

ولی مسأله اینجاس که:

سر این پارچه، کلی زمان از دست دادم.

وقت ارزشمندم صرف این شد.

کلی انرژی ازم رفت.

اگه مال خودم بود خیلی راحت کنار میزاشتمش،

همونطور که بعضی آدمایی که توی زندگیم وارد شدن و انرژی و توانم رو گرفتن هم، راحت کنار گذاشتم.

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 36
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 252
  • بازدید کننده امروز : 253
  • باردید دیروز : 4
  • بازدید کننده دیروز : 5
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 262
  • بازدید ماه : 273
  • بازدید سال : 3141
  • بازدید کلی : 3141
  • کدهای اختصاصی