______________________
دیروز سرم خیلی شلوغ بود.
سفارشات عجلهای داشتم.
از طرفی یکی دو نفر، از لحاظ روحی منو به هم ریخته بودن.
این شلوغی و کارهای عجلهای باعث شد کار یکی از مشتریا بخوبی انجام نشه.
اونم چون از مغازه دارای اطراف بود و یجورایی همسایه، لطف کرد و دستمزدم رو قبل از انجام کار پرداخت کرد.
از کاری که انجام داده بودم راضی نبود؛ خودمم راضی نبودم؛ بهشم گفتم که بیار اصلاحش میکنم.
یه حرفی زد که خیلی بهم برخورد.
بهش پیام دادم که شماره کارتتو بده هزینه دستمزد رو عودت بدم.
لباستونم بیارید اصلاحش میکنم. سرم شلوغ بود کار عجلهای شد.
درک هم خوب چیزیه.
من که خودم قبول کردم کارم رو درست انجام ندادم.
اون حرفی که زدی دیگه چی بود؟ که تا مغز استخون منو به درد بیاری و خستگی رو توی تنم بزاری؟
بعضیا زبون تند و تیزی دارن.
نمیدونم چه بخت و اقبالیه من دارم که اینجور آدما سر راهم قرار میگیرن؟